یاسمین یاسمین ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

عشق یعنی داشتن دختری به لطافت یاس.....

سه شنبه خانواده ما 3 نفري ميشـــــه....

سلام عروسک ماماني و بابايي آخرين پستيه که برات ميذارم و توو دل مامان هستي انشاالله تو پست بعدي ديگه به دنيا اومدي و روي ماهتو ديدم اميدوارم دخترم سالم و سلامت به دنيا بياي عزيزم و منم زايمانم راحت باشه توکل به خدا دکتر اوره اي تو بيمارستان وليعصر راضي به سزارينم نشد و بابا جون با يه خانوم دکتر ديگه هماهنگ کرد منم با بابايي و مامان جون ديروز رفتيم مطب دکتر خسروي و از باب آشنايي باهامون راه اومد و نوشت به دليل کوچيکي لگن سزارين بشم.... خلاصه سونو هامم نگاه کرد و گفت بچه رسيده و سه شنبه نوبت داد براي سزارين تو بيمارستان نجميه فردا سه شنبست و منم قراره ساعت 11عمل بشم و دخملي نازم رو ب...
23 دی 1392

سيسموني دختر زيباي مـــــا

خـــوب ماماني تنبل خواباشو کرده و اومده چند تا عکس از اتاق دخملش بذاره... حالا باز سر فرصت از بقيه لوازم و لباساش عکس مي گيرم و براتون مي ذارم   سيسموني عروسک زيباي ما                       اين بافتني هاي خوشگلم همش هنر دست مامان جوووونيه دست گلش درد نکنه که انقده با سليقس     و اما لباساي عروسک بابا و مامان                     بقيه عکسا تو پست بعدي......
19 دی 1392

عروسک ما 37 هفته مي شود...

سلاااااا ااااام دختر 37 هفته خودم بالاخره اين نيني وبلاگ باز شد و تونستم حرفامو براي دخترم بنويسم ... کلي خبر دارم براي نازدونه ي خودم اول از همه اينکه اتاق دختر نازمو چيديييم دست  بابا جوون و مامان جون و خاله جوني درد نکنه،خيلي زحمت کشيدند. جمعه هفته قبل که اول ربيع هم بود اومدند و سيسموني دخترمونو چيديم از اون روز وقتي اتاق دخملي رو مي بينيم کلي با بابايي ذوق مي کنيم و از ديدن لباساي کوچولوت و اسباب بازيات لذت ميبريم و قربون صدقت ميريم حالا ببين وقتي به دنيا بياي چيکار مي کنيم ديگه... با بابايي هم کلي ديروز تو اتاق دخملي عکساي نهايي رو گرفتيم، از اتاق دخملي عکس ...
18 دی 1392

36 هفتگي دخملم و نوبت دکتر...

سلام جوجوي مامي ديروز مي خواستم برات خبراي دکتر رفتن رو بنويسم ولي 3 شبي بود که نخوابيده بودم نمي دونم براي چي؟ شايد براي بارداري باشه يا براي اينکه تختو جمع کرديم براي همين تارسيدم از خستگي بيهوش شدم شبم اومدم تا پست بذارم سايت باز نشد!!! الان بگم براي عروسکم که هفته 36  دخملي هم داره خدا رو شکر به خوبي سپري ميشه اول براي معاينه رفتم 1 کيلو اضافه کرده بودم و ماما هم اندازه رحمو ديد و گفت به 36 هفته مي خوره خدا رو شکر.. ولي دو سريه که فشارم رو گرفته يه خرده فشار ماماني بالا بوده 13 روي 7و بايد نمک و تخم مرغ کمتر مصرف کنم و دکتر اوره اي هم يه آزمايش داد براي فشارم...و آزما...
10 دی 1392

بابا جووون ، من و ماماني خيـــــلي دوست داريم...

    سلام عرووووسکم اين ماه آخري داره تند تند مي گذره عزيزم هفته 35  هم تموم شد و خدا رو شکر شما هم کامل شدي.. اگر زودي به دنيا بياي هم مشکلي نيست و کاملي خدا رو شکر چقدر دوران بارداري دوران شيرين و لذت بخشي بود براام دخترم حتما اين حس رو همه مامانا احساس کردند اميدوارم خدا به همه اونايي که دلشون نيني مي خواد نيني سالم و صالح عطا کنه تا طعم شيرين مادر شدن رو بچشند.انشاالله...   و يه خبـــــر مــــهــــــــم اتاق تکوني تمووووووووم شد واااااي عجب داستانيه اين اتاق تکوني براي خودش اين چند روووز بابا احسان خيلي زحمت کشيد دست همسر گلم درد نکنه خيلي خسته...
7 دی 1392

ماه آخري که دخملم تو دلمه...

گل دخترم سلاااام صبح اومدم پا سيستم و کلي باهات حرف زدم عزيزم ولي تا اومدم ثبتش کنم سيستم به مشکل خورد و کل حرفام پريد.... منم کوتاه نيومدم و الان دوباره اومدم تا حرفامو باز تکرار کنم ... گل دختر مامان وارد ماه شده و ديگه چيزي نمونده که روي ماهشو ببينيم پس دختر نازم تو اين چند هفته باقي مونده از فرصت  استفاده کن و تند تند غذا بخور و شيطوني کن که ديگه بايد يواش يواش بساطتو جمع کني و با دل مامان خداحافظي کني البته خوب چيزي نداري که با خودت بيااري خخخ ولي عوضش وقتي وارد دنياي جديد بشي با کلي چيزاي رنگارنگ روبرو ميشي و بابا و مامان رو ميبيني پس نگران نباش و با خيال راحت دل ماماني رو ترک کن ...
3 دی 1392
1